یزدفردا -کشوری انعکاس مطبوعات استان در یزدفردا بشارت نو شماره167 ويژه نوروز 88 |
25 اسفند 87 برابر با 15 مارچ 2009 در آستانه هزارمين سال پايان سرايش شاهنامه
احمد قاضينسب
بنام خداوند خورشيد و ماه
كه دل را به نامش خرد داد راه
خداوند هستي و هم راستي
نخواهد ز تو كژي و كاستي
خداوند بهرام و كيوان و شيد
از اويم نويد و بدويم اميد
من عاشق شاهنامهام
اين عشق به شاهنامه زماني در من تجلي كرد كه توانستم چند قطره از درياي بيكران و بيهمتاي آن را بچشم و فكر ميكنم شناخت شاهنامه همگان را ميطلبد چون همه دانشها را همگان ميدانند اما برداشت از همين چند قطره را بيان ميكنم و مطمئنا شما هم علاقهمند ميشويد.
شاهنامه هويت ما را به تصوير ميكشد و شناسنامه پر افتخار ماست. شاهنامه فصاحت و بلاغت و كياست و سياست و صراحت كلام و زبان رمز دارد بايد عاشقش باشيم تا رمزهايش را كه ما را به نام و به معنويت و جايگاه والاي انساني ميرساند بفهميم.
اما موضوع مهمي كه ميخواهم بعرض رسانم ضربالمثلي است در بين ايرانيان كه متاسفانه بدون تامل و بدون تعمق آن را تكرار ميكنيم و آن اينست كه ميگوئيم «شاهنامه آخرش خوش است»!
سوال اينجاست كه چگونه ميشود پايان شاهنامه كه پايان عظمت يك ملت متمدن است خوش باشد آنهم نه فقط پايان عظمت و شكوه بلكه آغاز نشيب هنر، تمدن و فرهنگ و شروع فرومايگي و ناداني و خيانت و از همه بالاتر نابودي و سوزاندن همه انديشهها و كتابها؛ حال كجاي اين ميتواند خوش باشد؟
در كتاب «دو قرن سكوت» نوشته دكتر عبدالحسين زرينكوب عنوان شده است كه پس از تسخير ايران توسط اعراب چه جنبشهاي بزرگي توسط مردان پر مايه چون سندباد، استاد سيس، مازيار، ابن مقفع و شايد ابومسلم و يعقوب ليث و بالاخره بابك خرمدين بوجود آمد. البته اين جنبشها خالي از عيب و خيانت نبود و همگي منجر به شكست گرديد تا اينكه تدريجا قلمها به حركت درآمد؛ در دوره سامانيان و ديلميان و غزنويان شرايط بگونهاي شد كه تا حدودي به قلم ارج گذاشتند كه البته آنهم خالي از سانسور و تحريف نبود.
تا اينكه خداوند هستي در زمان غزنويان هديهاي به ملت ايران و ملل جهان عطا فرمود، اين هديهي فرزانه بنام نامي استاد بزرگ طوس حكيم ابوالقاسم فردوسي كه پرچمدار خرد در جهان شناخته ميشود.
حكيم طوس، فردوسي يكي از آرمان خواهترين شاعران زبان فارسي است، اگر او را نداشتيم شايد امروز جزئي از كشورهاي جهان عرب بوديم و به زبان عربي صحبت ميكرديم. او يك پيام بزرگ دارد و آن خردمندي است او واژه «خرد» را تقريبا بيست هزار بار در شاهنامه جاويدانش آورده چون خرد از منظر او يعني تبلور همه صفات پسنديده و فضايل آدمي؛ او خود به تنهايي با سلاح خرد لشكري عظيم از همه راستيها و پاكيها و دادگريهاست كه بفرموده خودش ابدي است.
بناهاي آباد گردد خراب
ز باران و ز تابش آفتاب
پي افكندم از نظم كاخي بلند
كه از باد و بارانش نايد گزند
بر اين نامه بر سالها بگذرد
همي خواند آن كس كه دارد خرد
و باز برگرديم به پايان شاهنامه كه شكست دلاور آزاده ايراني رستم فرخزاد از سردار عرب سعد ابن ابي وقاص آنقدر تلخ است كه ميفرمايد:
تبه گردد اين رنجهاي دراز
نشيبي دراز است پيش فراز
ز پيمان بگردند و از راستي
گرامي شود گژي و كاستي
زيان كسان از پي سود خويش
بجويند و دين اندر آرند پيش
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 31,ژانویه,2025